چند روزی پیش از نوروز ۱۴۰۴ وقتی تلفنی با خانم گوگوش صحبتمیکردم، او گفت «شگفتانهای» برایم دارد که به موقع دربارهاش حرف خواهیم زد. یک هفته بعد ترانهای از اد شیرن، خوانندهٔ بریتانیایی، تنها به خاطر استفاده از کلمه «عزیزم» و قرابت موسیقاییاش با موسیقیهای رقصی پاپ ایرانی فراگیر شد و همه ردپای یک تهیهکنندهٔ جوان ایرانی را در این قطعه گرفتند. بعدتر اد شیرن گفت که شگفتانهای با یک نسخه فارسی در راه است. او نشانیهای پازل را داده بود؛ «یک خوانندهٔ زن، خوانندهای بزرگ» و البته خوانندهای که در انتهای نماهنگ «عزیزم» ظاهر خواهد شد. بیدرنگ همهٔ گمانهزنیها روی یک نام متمرکز شد؛ گوگوش.
گوگوش در گفتوگو با رادیو فردا از زیر و بم اتفاقی به نام «عزیزم» در موسیقی ایران به علاوه یک حاشیه و خبر گفته است.
Your browser doesn’t support HTML5
گوگوش: در «عزیزم» به اهمیت کار فکر کردم
تقریباً چند روز قبل از عید بود که با هم صحبت کردیم، گفتید کاری هست که دربارهاش به تو اطلاع میدهم و شگفتزده خواهی شد، واقعا شگفتزده شدم. البته وقتی اد شیرن صحبت کرد و گفت با خوانندهای [ایرانی] میخواهد کار کند که بزرگتر از این خواننده نیست، همهٔ گمانهزنیها [حضور] شما بود، ولی خب وقتی اسم شما مطرح شد، خیلی سرو صدا کرد؛ «عزیزم»!
خیلی سر و صدا کرد واقعاً، من مطمئنم اد شیرن هم انتظار نداشت که آن قدر توجه جلب کند. به خصوص این که فرهنگی را توی کارش آورد، یک موسیقی را توی کارش آورد که تا حالا نداشت. هیچ کس نداشت، هیچ خواننده غیر ایرانی به خصوص بریتانیایی یا ایرلندی. فکرکنم ایرلندی باشد...
بله، پس زمینه خانوادگیاش به ایرلند بر میگردد، خیلی جالب است که موسیقی ایرلند شباهتهایی با موسیقی ما دارد و جالب بود که برای اولین بار است که یک خواننده بینالمللی میآید و از ریتمهای موسیقی ما استفاده میکند و میخواند؛ همان چیزی که ما در بازار موسیقی ششوهشت خودمان میشنویم را به نوعی معرفی میکند.
و چقدر هم از این کار استقبال میشود.
خانم گوگوش اتفاقی که به نظر من توی بازار موسیقی ما نیفتاده ولی اینجا اد شیرن درسی را هم به ما یاد داد، نوع برخوردش با بازاریابی کار است که ما ایرانیها کمتر این بازاریابی را در این سالها داشتهایم.
به دلیل حضور جوانهای این نسل است، آهنگساز البته اد شیرن است و یک جوان ایرانیالاصل که در سوئد بزرگ شده به نام ایلیا سلمانزاده که بسیار هم کارهایش موفق است و خوانندههای معروف امروز آمریکا کارهای او را اجرا کردند. موسیقیاش سلیقه امروز جوانان است. به همین دلیل سراغ موسیقی ششوهشت ایرانی رفته، چون یک شعفی در آن است، یک خوشی نه؛ شاید یک تحرک، یک حس خوبی [در این موسیقی] است. حالا ما به آن میگفتیم ششوهشت... ببخشید... میگفتند دامبولی ششوهشت.
اتفاقاً خیلی خوب گفتید. وقتی با شهیار قنبری صحبت میکردم، خب شهیار منتقد موسیقی ششوهشت است و در یکی از ترانههایش هم این انتقاد را دربارهٔ [ششوهشت لسآنجلس] مطرح کرده است. ولی به نظر من ایلیا سلمانزاده و اد شیرن یک شأن جدیدی به موسیقی ششوهشت ما دادند و از آن چیزی که شما هم گفتید؛ میگفتند موسیقی «دامبولی»، آن را خارج کردند.
دقیقاً... البته من وقتی شهیار را برای شعر فارسی پیشنهاد کردم. اصلاً هیچ پسزمینه ذهنی نداشتم که چه اتفاقی میخواهد بیافتد و خیلی هم سریع این اتفاق افتاد.
ترانه خیلی واکنشهای متفاوتی گرفت، یعنی برخی افرادی که مثلاً با شهیار قنبری و کارهایی که برای شما سروده است خاطره دارند، انتقاد میکردند که چرا کلام آن قدر ساده است و بعضی دیگر، از ترانه خیلی استقبال کردند. بعضیها مثلاً میگفتند که خب آن قسمت که شهیار میگوید، «مال مال مایی» یعنی چه؟
داشتم فکر میکردم چرا... شاید میباید مثلاً میگفت دوباره مال من باشی...
یا مثلاً میگفت دوباره مال مایی
دوباره مال مایی، چرا سه تا «مال مال مال» گذاشته است، شاید شهیار اولش فکر نمیکرد که ترانه آن قدر سریع و به شدت گل کند.
البته خب امضای شهیار قنبری را میشد خیلی از جاهای ترانه دید، ضمن این که خودش هم میگفت، غافلگیر شده و تصور نمیکرد که چنین اتفاقی قرار است بیافتد. ضمناً میگفت وقتی هم پیشنهاد شد، احساس کرده که پیشنهاددهندگان هم برنامه خاصی در ذهنشان نبوده است.
کاملاً.
بیشتر در این باره: روایت فائقه آتشین از وقتی که «گوگوش را سر برید»شما چرا به سمت شهیار قنبری رفتید و او یک دفعه به ذهن شما آمد؟
برای این که وقتی از من پرسیدند چه کسی را فکر میکنی برای یک کار غیر ایرانی؛ کی را انتخاب کنیم؟ چون آهنگش هست فقط میخواهیم یک ترانهسرا، شاعری باشد که شعر فارسی روی آن بگذارد. من بلافاصله بدون فکر [به] کسان دیگری از هنرمندان و ترانهسرایانی که ممکن بود به ذهنم بیایند، اولین کسی که به ذهنم آمد شهیار بود. آن هم به این دلیل که من سابقه این کار را با شهیار دارم و میشناسمش که روی ملودی خیلی راحت میتواند شعر بنویسد. سالهای پیش در نوجوانی من یک فیلم هندی بود به نام همای سعادت...
آقای فردین بازی میکرد.
بله، من باید [در این فیلم] روی صورت وحیده رحمان و با آهنگ هندی، فارسی میخواندم و شهیار این کار را کرد. چون این سابقهٔ ذهنی را با شهیار داشتم، برای همین اولین کسی [بود] که به نظرم آمد و پیشنهادش کردم و خوشبختانه حدسم درست درآمد شهیار بود.
خوبی شهیار قنبری پیوندش با موسیقی ایرانی و موسیقی جهانی است که پیوند مناسب و درست است...
و موسیقی روز، چون موسیقی فرنگی میشنود و با موسیقی غیر ایرانی ارتباط دارد میتوانم بگویم شاعر مدرن ماست و همیشه به روز بوده است.
بعداً در روند کار آیا احساستان نسبت به ترانه و کلام تغییر کرد؛ یعنی شما را قانع کرد که این کار میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند؟
چون این اتفاق سریع افتاد، من به اهمیت کار فکر میکردم، به جنس کار فکر نکردم، میخواهم اینجوری بگویم قبل از این که اصلاً اطلاع داشته باشم که آهنگ چیست؟ شعر چیست؟ من قرار است کجا بخوانم و چه قسمتی را باید بخوانم؟ خطوط زیادی را شهیار نوشته بود ولی فقط این قسمت برای من انتخاب شد، یک قسمت برای اد شیرن که فکر میکنم خودش انتخاب کرد و یک قسمت هم بود که قرار شد من بخوانم که فکر میکنم شاید شش خط بیشتر نبود.
ولی قبل از اینکه آهنگ ضبط شود، من برای صحنه آخر موزیکویدئو (نماهنگ) باید در استودیوی ضبط حضور میداشتم. دیالوگ «عزیزم بریم آهنگتو بساز، زود باش» این تکه را همان جا به من گفتند، چه بکنم. از قبل هیچ حضور ذهنی نداشتم، قبلاً به من نگفته بودند که باید چه بکنم.
بیشتر در این باره: باید بروم ۲۱ بازی کنمدیالوگ را چه کسی گفت [بگویید] ایلیا گفت...
این دیالوگ را همانجا ایلیا نه، سامان، چون کارگردان سامان کشاورز است (سامان کِش) اینجور که خودش میگفت، گفت، دلم میخواست که ویدئو با تصویر گوگوش تمام شود که همین هم شد.
یک جوری میشود گفت که باز هم این یک ایدهٔ قوی بازاریابی است. برای این که نسخه فارسی با صدای شماست و این میتواند به نوعی معرف حضور شما باشد.
بله، برای اینکه ترانه قبلاً پخش شده بود. قبل از این که ویدئویش آماده شود. البته فکر میکنم فیلمبرداریاش انجام شده بود و صحنه عروسی را فیلمبرداری کرده بودند. اما هم ترانه زودتر پخش شد و همین که کار زیبایی که اد شیرن کرد این بود که در جاهای مختلف در کشورهای مختلف و در فرمهای مختلف این آهنگ را اجرا کرد؛ در متروی فکر میکنم نیویورک، یا روی سقف اتوبوس در لندن یا یک فستیوالی هست که در کالیفرنیا برگزار میشود، آنجا هم این ترانه را اجرا کرد. در واقع این آهنگ قبل از این که ویدئویش و قسمت فارسیاش انجام و پخش شود، آهنگش پخش شد. خود این خیلی در پخش ترانه و رساندنش به گوش شنونده تأثیر داشت. و این کلمه «عزیزم» که خیلی کلمه خاص و مهمی بود در این ترانه، خیلی گل کرد.
برای ما شاید کلمه معمولی باشد، ولی الان میشود گفت که یک جورهایی هم فراگیر شد. در گذشته عربها «حبیبی» را جا انداختند و الان «عزیزم»...
بینالمللی شده...
آنطور که من متوجه شدم باید ایلیا سلمانزاده ابتدا به اد شیرن پیشنهاد همکاری با شما را داده باشد، چون قاعدتاً اد شیرن که تصور ذهنی نداشته است.
احتمالاً. چون مطمئنم که اد شیرن با من و کارهای من آشنایی نداشت، ایلیا دلش میخواست هم موسیقی ششوهشت ایرانی باشد و هم من حضور داشته باشم.
پس خود ایلیا با شما تماس گرفت و این پیشنهاد را روی میز گذاشت؟
نه خودش بالشخصه تماس نگرفت، ولی تیمی که با او کار میکردند با کسانی که با من کار میکنند تماس گرفتند.
شهبانو هم این وسط مثل اینکه نقشی داشته در...
اولین بار ایشان برای من پیغام فرستادند و پیام صوتی گذاشتند که من حتماً با والاحضرت نور تماس بگیرم، چون ایشان میخواستند به من خبر بدهند که یک خواننده انگلیسی میخواهد با من همکاری کند. قبل از اون به من گفته بودند ولی من جدی نگرفتم، فکر کردم مثل موضوعات دیگری که پیشنهاد میشد همینجوری میگویند و تمام میشود میرود. ولی وقتی ایشان برایم پیغام گذاشتند، از طریق فرخ آهی پیگیر شدم و متوجه شدم نه، از چند جا این پیغام دارد داده میشود. بلافاصله تماس گرفتم و کار را شروع کردیم.
بیشتر در این باره: شهیار قنبری، سرایندۀ فارسی «عزیزم»: اِد شیرن ایران را دوباره جهانی کردپس خانم گوگوش چرا آن روز که با هم صحبت کردیم و گفتید یک شگفتانهای دارم، نگفتید. آن روز میدانستید این اتفاق افتاده دیگر...
خب قرار بود نگویم.
خب میگفتید مثل بمب میترکید...
من اجازه نداشتم بگویم، بعدش خودم هم نمیدانستم ماجرا چیست و من قرار است کجای این پروژه باشم. این بود که نمیخواستم چیزی را بگویم که شاید واقعیت نمیداشت.
حالا امیدوارم انرژی مثبت این کار که واقعا خیلی خوب بود و بازخوردهای خوبی هم گرفته باعث شود که ما کارهای...
در وهله اول از اد شیرن خیلی ممنونم که خواستِ ایلیا را پذیرفت و این همکاری انجام شد. آن قدر این آدم نازنین و مهربان است، با اینکه خیلی کوتاه با هم برخورد داشتیم و فیلمبرداری داشتیم ولی از کاری که با او داشتم خیلی راضی بودم و خیلی لذت بردم.
قبل از انقلاب هنرمندهای بینالمللی زیادی را که به ایران میآمدند، میدیدید. با بعضی از آنها مثل آزناوور عکس مشترک دارید که روی جلد مجلهها چاپ شد. اما هیچوقت این فرصت نبود که کار مشترکی با این با این خوانندهها منتشر کنید؛ یعنی من تا آنجایی که خاطرم هست چنین چیزی را از شما ندیدم.
نه هیچوقت این اتفاق نیافتد.
چرا؟ هیچوقت خودتان نخواستید با اینها کار مشترک داشته باشید. چون تعداد این خوانندهها و ترافیکشان به تهران زیاد بود.
ببینید، آن سالها خوانندههای معروف برای اجرای برنامه و کنسرت به تهران میآمدند و قصدشان این نبود که با خوانندهٔ دیگری کار مشترک داشته باشند. ضمن این که آهنگساز و شاعری که همراه باشد و پیشنهاد بدهد موجود نبود دیگر. فقط از حضورشان برای روی جلد مجله استفاده میشد.
و خب شما جزو معدود آرتیستها و خوانندههای ایرانی هستید که چند زبانه خواندهاید؛ و خب میتونستید با اد شیرن هم این تجربه را داشته باشید و در آن نسخه انگلیسی هم حضور داشته باشید. آیا این پیشنهاد مطرح شد یا نه؟ آیا آنها فقط میخواستند که شما نسخه فارسی را اجرا کنید؟
بله آنها میخواستند من فقط نسخه فارسی را اجرا کنم.
خودتان به همکاری در نسخه فارسی تمایل داشتید یا دوست داشتید که در نسخه انگلیسی هم همکاری داشته باشید؟
اگر پیشنهاد میشد، حتماً با کمال میل دوست داشتم حضور داشته باشم، ولی از من خواسته شد که فقط فارسی بخوانم.
بیشتر در این باره: فصلهای گذشته و جدید زندگی گوگوش بهروایت خودشخانم گوگوش، خارج از این بحث، سوالی اخیراً برایم پیش آمد که میخواستم بپرسم ولی یادم رفت. شما صحبتهای آقای محمد هاشمی، رئیس سابق صداوسیما و برادر اکبر هاشمی رفسنجانی را شنیدید؟
یک نوشتهای خواندم...
آره گفته بود که شما با چادر رفته بودید دفتر ایشان و ایشان یک چک به شما داده بود و شما خوشحال شدید...
نه، نه، چنین چیزی اتفاق [نیفتاد]، من به کارگزینی تلویزیون مراجعه کردم، ولی به ایشون مراجعه نکردم و چادر هم سرم نبود؛ مزخرفگویی هم حدی دارد.
در این فاصله یک کار مستند هم از شما در خصوص همکاریتان با بهروز وثوقی منتشر شد...
نه هنوز در نیامده، آگهیاش [منتشر شد]، مستند طولانی است، نمایش آن چهارم مه (۱۴ اردیبهشت) در همین لسآنجلس شروع میشود، گویا قرار هست که فرش قرمزی هم باشد.
پس این به صورت تلویزیونی پخش نمیشود؟
نه، در سینما [نمایش داده میشود]، فیلم یک ساعت و چهل و خوردهای، نزدیک به دو ساعت است.
کسانی که بخواهند این مستند را ببینند امکانش را دارند که بعداً جایی بتوانند مراجعه کنند؟
من فکر میکنم که بتوانیم در شهرهای مختلف نمایش بگذاریم، در اروپا فکر کنم قراراست که از سپتامبر (شهریور)... معلوم نیست، چون تهیهکننده و مَکس امینی که کار پخش این فیلم را به عهده گرفته و برای نمایش آن کمک خیلی زیادی میکند، اعلام خواهند کرد کجاها قرار است پخش شود.
بیشتر در این باره: کتاب خاطرات گوگوش؛ «داستانی که باید گفته میشد»